جدول جو
جدول جو

معنی بن و بر - جستجوی لغت در جدول جو

بن و بر(بُ نُ بَ)
پی و دیوار:
بدان ره اندر چندان حصار و شهر بزرگ
خراب کرد و بکند اصل هر یک از بن و بر.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوم و بر
تصویر بوم و بر
بر و بوم، سرزمین، بوم و بر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر و بر
تصویر سر و بر
شکل و قیافه، وضع لباس و پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
(بُ نُ)
از بیخ و بن.
- از بن و بار، از بیخ و بن. از اصل و بنیاد:
خبر نداردکاندر دلم اثر نکند
اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار.
عنصری.
عطار به کلبه در با عود همی گفت
کاصل تو چه چیز است و چه چیزی ز بن و بار.
فرخی.
میر گرت یک قدح شراب فروریخت
چون که تو از دین برون شدی ز بن و بار.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رُ سَرر)
نیکی و شادی کننده. (یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رُ بَ)
خشکی و دریا
لغت نامه دهخدا
(بَ دُ)
حدود و قواعد و آداب زندگی. قیدهای اجتماعی و مانند آن. و آدم بی بند و بار کسی را گویند که در زندگی حدود و رسومی را مراعات نکند و به چیزی پابند نباشد. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) : کارش بی بند و بار است. مرد بی بند و باری است
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحر و بر
تصویر بحر و بر
دریا و خشکی
فرهنگ لغت هوشیار
از اصوات، حرف اضافی، غرولند
فرهنگ گویش مازندرانی